-
غم دلم را دید
جمعه 30 دیماه سال 1384 23:00
غم درونم را دید و نگرانی درونم را دریافت.دید که چطور جان من در تب و عطش می سوزد می دانست که درد و درمان من هر دو از اوست،با این همه اینقدر نگریست تا دلم پیش چشم او افسرد. نه به ناله های دلم گوش داد و نه به تیرهایی که به او نشسته بود نگریست. همچون گوری خاموش و چون برجی بی حرکت بود. به روحم نگریستم و دریافتم که روبه...
-
گریز و درد
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 18:08
رفتم،مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم رفتم که ناتمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم رفتم،مگو،مگو که چرا رفت،ننگ بود عشق من و نیاز تو و سوز و ساز...
-
پوچی
دوشنبه 5 دیماه سال 1384 09:36
اگه یک روزی به پوچی برسی یا احساس کنی به پوچی رسیدی چیکار میکنی؟ خودکشی یا فرار یا ...؟! لطفا با فکر بهم جواب بدید منتظرم... در ضمن من نه به پوچی رسیدم و نه چنین احساسی دارم حداقل میدونم الان تو این لحظه چنین حسی ندارم فقط دوست دارم بدونم اگه شما باشید چه کاری را در آن لحظه انجام میدین چه کاری به نظزتون درسته.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 18:55
قلب من مشتاق رسیدن به کدام ساحلی؟ آن ساحل بیکرانه در درون توست آب کدام چشمه را می جویی تا عطشت را فرو نشاند آبهای بهشتی در درون توست قوی باش بی باک و خاموش به درون خود بنگر بی گمان او را خواهی یافت...
-
شیرین و فرهاد
جمعه 11 آذرماه سال 1384 16:37
مهرورزان زمانهای کهن هرگز از خویش نگفتند سخن که درانجا که تویی برنیاید دگر اواز زمن ماهم این رسم کهن بسپاریم به یاد هرچه میل دل دوست بپذیریم زجان هرچه جز میل دل اوست بسپاریم به یاد اه باز این دل سرگشته من یاد آنقصه شیرین افتاد بیستون بود تمنای دو ذست ازمون بود تمنای دو عشق ( البته فرهاد اگر در عصر ما اید برون از قصه...
-
منم یه دوست
یکشنبه 6 آذرماه سال 1384 23:48
شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت که من عاشقم گر بسوزم رواست تو را گریه و سوز باری چراست بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرن من چو شیرینی از من به در میرود چو فرهادم اتش به سر میرود همی گفت هر لحظه سیلاب درد فرو میدویدش به رخسار زرد که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یارای ایست تو...
-
خسته ام خسته
شنبه 30 مهرماه سال 1384 00:01
شده دلت بگیره؟ شده از همه خسته بشی و بخواهی که تنها باشی تنهای تنها؟؟؟ خسته شده ام خسته! میخواهم فقط مال خودم باشم فقط خودم...به یک لحظه کوچک و هر چند کم هم قانع هستم ولی بدونم که این لحظه ای که گذشت متعلق به خودم بودم و از برای خودم بود که گذشت. بعضی مواقع خالی از هر عاطفه و احساسی میشم حتی وقتی که اشکان کوچولوی من...
-
کمال نامردی...
جمعه 22 مهرماه سال 1384 12:56
این متن من توهین به هیچ آقای محترمی نمیتونه باشه ۷سال پیش توی کتابخانه مدرسه نشسته بودم ،آخر کتابی این متن نوشته شده بود خیلی خوشم آمد همان موقع یاداشت کردمش ولی نمیدونم از کیه؟ بازم میگم که منظورم از این نوشته هیچ شخص خاصی نیست. مردان در چهار چوب عشق و محبت به وسعت غیر قابل توجهی نامردند و برای اثبات کمال نامردی آنان...
-
نجوا
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 11:53
ساعتها با خیالت نجوا کردم،به چشمانت خیره شدم،در آغوشت گرفتم،آرام و با احتیاط بوسیدمت وخیالم پاره پاره شد!!!
-
تک ستاره قلبم...
جمعه 1 مهرماه سال 1384 00:22
اگر آسمان شبی بی ستاره باشد مرا خیالی نیست، چون تو تک ستاره قلب منی که هرگز خاموش نخواهی شد...
-
قانون خشن
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 19:51
همیشه چیزی برای گریه کردن وجود داره. همیشه وقتی به چیزی که میخواستی و آرزوشو میکردی میرسی که دیگه خیلی دیر شده و برای کسی دیگه شده! این قانون دردناک طبیعته .
-
با تو ... همه چیز
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 17:01
باورم کن که شعر در من ....... طغیان یکرنگیست و حماسه ی دوست داشتن. من .... دیگرگونه دوست دارم و دیگر گونه یگانه ام! مرا تنها میتوان با من سنجید و تو را تنها با تو که سالهاست در جستجویت بودم... **** با تو آبی میبینم ای تمام بینایی!.....................
-
باورم کن...
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1384 16:19
شاید به نظر برسد که عاشق نیستم شاید به نظر برسدکه نمی توانم عاشق باشم شاید به نظر برسد که حتی نمی خواهم عاشق باشم ولی ولی نه در برابر عشقی مانند عشق من به تو که تا آخرین لحظه عمر آن را در قلبم نگاه خواهم داشت
-
در التهاب شنیدن صدای تو هستم...
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 17:43
عشق یعنی ترس از دست دادن تو!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1384 15:06
روزها،ماه ها و سال ها می گذرند و شاید هیچ چیز عوض نشود جز من که بیش از بیش عاشق گشته ام Days , months and years pass Everything can be the same But me That i find more in love with you
-
عاشقی؟
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 17:01
اگه عاشق کسی باشی دوست داری همه چیز را در موردش بدونی:اینکه آن کیه؟ به چی فکر می کنه؟چه چیز خوشحال و چه چیز ناراحتش می کنه؟ به او و احساسش اهمیت میدی،با خوشحالیش خوشحال می شوی و با ناراحتیش غمگین و پریشان ۰ از صحبت کردن باهاش لذت می بری و شاد می شوی او چیزهایی می گه که باعث تمایزش با دیگران میشه و تو این را دوست داری...
-
تقدیم به تو... که من دریایی را...به مردابی عمیق بدل کردی...
شنبه 6 فروردینماه سال 1384 14:48
فقط یاد توست که دلم را بیدار نگه داشته است.چشم هایی که انتظار تو را میکشند و برای دوری از تو و نبودت گریه میکنند و بسیاری از دردها و غم ها را می بینند و حرفی به زبان نمی آورند. باز غمگین از نبودن تو در کنارم در گوشه ای خلوت کز کرده و به تو می اندیشم. کاش میتوانستم تنهاییم را برایت معنا کنم. بگذار دردهایم را فقط با...
-
سلام به بهار
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 19:34
هیچ زمستانی طولانی نیست،حتی اگر همه شبهایش یلدایی باشد. بهار می آید،با سماجت از پشت جوانه ها بر شاخه های ترد یاس،چسبیده به پای نازک پرنده ای بر شاخه خشک و در بازی انگشتان دخترک در آب تنگ ماهی قرمز و در نجوای ناودان بر آسفالت شکسته پیاده روهای شهرمان. بهار با همه جلوه های حیاتش می آید تا به زیستن سرمازده و زمستانی با...
-
سال نو مبارک
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 17:40
هم صدا با دل من همه فاخته ها می خوانند خانه ات آبادان سینه ات نورافشان و خرامیدن نوروز مبارک بادت
-
خداحافظ معشوق من
جمعه 28 اسفندماه سال 1383 18:19
به صدای باد گوش کن که آهنگی کهن و غمگین می خواند او میداند که امروز تو را ترک می کنم لطفا گریه نکن که قلبم خواهد شکست زمانی که به راهم ادامه می دهم خداحافظ معشوق من خداحافظ خداحافظ و به امید دیدار مجدد تا زمانی که مرا به یاد داری هرگز زیاد دور نخواهم بود خداحافظ معشوق من خداحافظ من همیشه وفادار خواهم بود پس مرا در...
-
Goodbye my love
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 16:23
Goodbye my love H ear the wind sing a sad song it knows i am leaving you today please dont cry or my heart will break when i go on my way goodbye my love goodbye goodbye and au revoir as long as you remember me i will never be too far goodbye my love goodbye l always will be true so hold me in your dreams till i come...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 16:12
دقایقی تو زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که می خوای اونو از رویات بکشی بیرون و توی دنیای واقعی بغلش کنی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 19:03
نامه دختری به مادرش مادری داشت از کنار اتاق دخترش رد می شد که با تعجب زیاد متوجه تخت او شد که بر خلاف همیشه مرتب و منظم است. وارد اتاق شد و نامه ای دید که روی تخت گذاشته شده بود گیرنده آن نامه مادر بود.با دلشوره نامه را باز کرد و با دستان لرزان شروع به خواندن کرد. مادر عزیزم با نهایت احترام و تاسف این نامه را به تو می...
-
قلب من همچنان ادامه میدهد
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 10:38
هر شب در رویاهایم تو را می بینم؛تو را احساس میکنم به این دلیل میدانم تو به راهت ادامه میدهی از فاصله های دور بین ما آمده ای که نشان دهی پا بر جا هستی نزدیک یا دور هر کجا که باشی معتقدم که این قلب پا بر جاست یک بار دیگر این درب را بگشا تا ببینی اینجا در قلب منی و قلب من همچنان ادامه میدهد عشق یکبار به سراغ ما می آید و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 16:24
مهم نیست که باد چطور زوزه بکشه مهم اینه که کوه در برابرش تعظیم نمیکنه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 11:43
مگر می شود آد م فقط یک بار عاشق بشود؟ عشق ابدی فقط یک حرف است . پیش می آید که آدم خیلی خاطر کسی را بخواهد . اماهمیشه وقتی آدم فکر می کند که دلش سخت پیش یکی گرفتار است یک دفعه یک جایی ، می بیند ،ته دلش، برای یکی دیگرهم می لرزد.اگر با وفا باشد دلش را خفه می کند و تا آخر عمر حسرت آن دل لرزه برایش می ماند. اگر بی وفا...