سلام به بهار

 

هیچ زمستانی طولانی نیست،حتی اگر همه شبهایش یلدایی باشد.

بهار می آید،با سماجت از پشت جوانه ها بر شاخه های ترد یاس،چسبیده به پای نازک

پرنده ای بر شاخه خشک و در بازی انگشتان دخترک در آب تنگ ماهی قرمز و در

نجوای ناودان بر آسفالت شکسته پیاده روهای شهرمان.

بهار با همه جلوه های حیاتش می آید تا به زیستن سرمازده و زمستانی با شکوه زندگی

ببخشد. در واپسین لحظه سال یادمان نرود قول و قرارهایمان با خودمان،اگر پیام مهر

ودوستی داریم هر چه زودتر فریادش بزنیم.

nowruz17.jpg at PaintedOver.com

من شکایت دارم از روزی که دنیا آمدم

بی خبر بی میل خود تنها به اینجا آمدم

بی خبر زندانی دنیا شدم آخر چرا؟

من مگر گفتم خدا میخواهم این ویرانه را

n4tvtj.jpg at PaintedOver.com