خدایا کفر می گویم پریشانم پریشانم
چه می خواهی تو از جانم نمی دانم نمی دانم
مرا بی آنکه خود خواهم
اسیر زندگی کردی
تو مسئولی خداوندا
به این آغاز و پایانم...
بگذارید و بگذرید
ببینید و دل مبندید
چشم بیاندازید و دل مبازید که
دیر یا زود باید گذاشت و گذشت