شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست
بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرن من
چو شیرینی از من به در میرود
چو فرهادم اتش به سر میرود
همی گفت هر لحظه سیلاب درد
فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو را اتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
بوستان سعدی
شنیدم که پروانه با بلبلی
که میکرد از عشق گل ، غلغلی
همی گفت که این بانگ فریاد چیست
ز بیداد معشوقه، این داد چیست
ز من عاشقی باید اموختن
که هرگز نمینالم از سوختن
چو بلبل شنید ،این بنالید زار
که من تیره روزم تویی بختیار
تو را بخت یارست دولت رهی
که در پای معشوقه ، جان میدهی
به روز من حال من کس مباد
که یارم رود پیش چشمم به باد
بباید بر ان زنده بگریستن
که بی یار خود بایدش زیستن
سلمان ساوجی
سلام
جالب بود
مرسی.......
راستی
لینکتو دوباره گذاشتم
بای
سلام.....پاییز و برگریزان قشنگی داری....و در مورد عکسی که گذاشتی....دو پرنده....خیلی تلخه مثل تبسم تلخ من....ممنون میشم به تبسم تلخ من سر بزنی
سلام
ببخشید که دیر خدمت رسید...
باز ادم با با افسانه روزگار به حکایت استاد شهریار
قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
جوانیها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
سلام خوب هستی؟خیلی زیبا بود.موفق باشی. یا حق
؟؟؟؟؟؟
سلام آزیتاجان خیلی زیبا بد خیلی خوشحال شدم ازاینکه دوباره به نوشتن پرداختی به منم سربزن هرچند که دیگه نوشته های زیبایی ندارم بای
زیبا بود
قلمت پر توان باد
سلام
خوبی؟
ممنون که به وبلاگم اومدی
وبلاگ خیلی خوبی داری
خوشحال میشم اگه بازم به وبلاگم بیای!
راستی نظرت راجع به تبادل لینک چیه؟؟؟
منتظرم
موفق باشی
آزی عزیزم سلام...وای...من هر وقت این عکس رو میبینم دلم ریش میشه...راستی آزی جون من یه کار بدی کردم...که باور کن از روی قصد نبوده...کامنتت رو اشتباهی تیک زدم و پاک شد...در صورتی که می خواستم واسه کسی دیگه رو پاک کنم...ازت معدرت می خوام یه دنیا...
مرسی ! ( ماچ ماچ) منم شاد میشم که چنین دوستایی دارم . در مورد پرنده ها ! خیلی آدمو ناراحت میکنه .
آزیتا جان با درودی گرم...........................****
بسیارخرسندم
که دگربار خامه برکف گرفتی تا به واژه ها جان بدهی
راه ها منتظرند.......چشم درراه من و تو...نگران
هردو انتخاب شما زیبا بود
بویژه سخن زیبای سعدی در گفتگوی شمع پروانه
توراآتش عشق گرسربسوخت
مرابین که ازپای تاسربسوخت
تندرست و شادکام باشی نازنین
salam azi jon
khobi?
azi jon yadi ham az ma vakon ba vafa
khob felan
bye
انتظار داشتم بعد این همه مدت چیزی از خودتون بنویسید ...
سلام آزیتاجان .
راستش حرفت رو قبول دارم کسی که دلش برای خودش نمیسوزه من چرا خودم رو ناراحت کنم .
اما اون به من خیلی نزدیکه نمیگم کیه اما خیلی نزدیکه .
راستی یه چیز دیگه تا یادم نرفته .
تو دختر مهربونی هستی .
ممنون که به من هم سر زدی.
سلامی به آرومی موجهای دریا/ مهربون انتخاب جالبی بود خوشحال میشم بیایی پیشم و سوالم رو جواب بدی....منتظرم
سلامی به آرومی موجهای دریا/ ممنونم که اومدی....من که خودم جوابش رو نمیدونم ..... خوش باشی
azita khanomi khoshhalam ke zood bargashtio bazam neveshtehaye ghashango mikhoonim:X
سلام
مرسی که اومدی
خیلی از دیدنت خوشحالیدم
موفق باشی
بازم ببینمت
شادتر و پر انرژی تر
شعر قشنگی بود
مثل همیشه با احساس
موفق باشی
--------|//
------( @@)
-ooO--(_)--Ooo
سلام آزی جان ...
زیبا بود .
از کجا معلوم که فردا هم هست .
تو تضمین میکنی ؟
اما با این موافقم که تا شقایق هست زندگی باید کرد .
منظور گوته این بود که شاید فردا نباشیم پس بیا خوبی کنیم تا فردا ها یادمان پابرجا باشد
سلام آزیتا خانوم.این اولین باریه که من اینجا اومدم و واقعا از نوشته هاتون خوشم اومد. ممنون از شعرای ناز
شما ایمیل ندارین ؟
زبان سکوت
یک ساعت تمام ، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کردم
فریاد کشید : آخر خفه شدم ! چرا حرف نمی زنی ؟
گفتم : نشنیدی ؟ .... برو
سلام خانمی
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشحالم که باز می خواهی به نوشتن ادامه بدی ...
زیبا بود
همیشه شاد زی
سلام دوست عزیز. ممنونم از اینکه به من سر زدی و در مورد شعرم نظر دادی. شعرهای جدیدی هم که انتخاب کردی خیلی عالیه. امیدوارم که همیشه موفق باشی.به امید دیدار...
وب لاگت خیلی قشنگ بو د.
مرسی که به من سرزدی.
فرصت کردی بازم بیا
واقعا عالی بود این متنت
زنده باشی
پیش منم بیا
ازیتا جان سلام
خوشحالم که به وبلاگم سر زدی و منو لینک کردی..
ومتشکرم از لطفت
من هم ولاگ شما رو لینک نمودم
موفق و شاد باشید