هیچ زمستانی طولانی نیست،حتی اگر همه شبهایش یلدایی باشد.
بهار می آید،با سماجت از پشت جوانه ها بر شاخه های ترد یاس،چسبیده به پای نازک
پرنده ای بر شاخه خشک و در بازی انگشتان دخترک در آب تنگ ماهی قرمز و در
نجوای ناودان بر آسفالت شکسته پیاده روهای شهرمان.
بهار با همه جلوه های حیاتش می آید تا به زیستن سرمازده و زمستانی با شکوه زندگی
ببخشد. در واپسین لحظه سال یادمان نرود قول و قرارهایمان با خودمان،اگر پیام مهر
ودوستی داریم هر چه زودتر فریادش بزنیم.
هم صدا با دل من
همه فاخته ها می خوانند
خانه ات آبادان
سینه ات نورافشان
و خرامیدن نوروز مبارک بادت